آزمون فارسی چهارم دراسفندماه(10آزمون وکاربرگ فارسی اسفندپایه چهارم دبستان)
آزمون فارسی چهارم دراسفندماه
10 آزمون وکاربرگ مختلف فارسی چهارم دبستان
تعدادی ازفایل هادارای پاسخنامه تشریحی
برای خرید 10 آزمون وکاربرگ فارسی چهارم دبستان دراسفندماه
روی تصویرکلیک کنید
همین الان روی تصویرزیرکلیک کنیدوهرچه آزمون اول تاششم میخواهید
راازکانال سخت کوشان به رایگان دانلودکنید
سرفصل های کتاب درسی فارسی چهارم دبستان:
کتاب درسی فارسی چهارم ابتدایی دارای 7 فصل است که هر کدام به موضوع مختلفی اختصاص یافته اند. عنوان این فصول عبارتند از:
آفرینش، دانایی و هوشیاری، ایران من، فرهنگ بومی، نام آوران، راه زندگی و علم و عمل.
دروس فارسی چهارم دبستان :
۱- درس اول آفریدگار زیبایی
۲- درک و دریافت
۳- درس دوم کوچ پرستوها
۴- درس سوم راز نشانه ها
۵- درس چهارم ارزش علم
۶- درس پنجم رهایی از قفس قسمت اول
۷- درس پنجم رهایی از قفس قسمت دوم
۸- درس ششم آرش کمانگیر
۹- درس هفتم مهمان شهر ما
۱۰- باغچه ی اطفال
۱۱- فرمانده دل ها – واژه آموزی – درک مطلب
۱۲- اتفاق ساده
۱۳- لطف حق
۱۴- ادب از که آموختی
۱۵- شیر و موش قسمت اول
۱۶- شیر و موش قسمت دوم
۱۷- علم و عمل
۱۸- مدرسه هوشمند
تدریس ادبیات: درس اول فارسی چهارم ابتدایی
معنی واژه ها به ترتیب بیت ها: ستایش
آخر: پایان، انجام
دمی : لحظه ای، هنگامی
هرگز : هیچ وقت
صبحگاه : بامداد ، هنگام صبح
اهسته : کند ، آرام
یک چند : لحظه ای ، مدت کمی
نهان : پنهان ، مخفی
نشان : علامت ، نشانه
نیکی : خوبی
معنی واژه ها ی درس : آفریدگار زیبایی
تصمیم : اراده ، قصد
جهان افروز : روشن کننده ی جهان
داوری : قضاوت کردن
دل انگیز : دل فریب ، مطلوب
نخست : اول ، ابتدا
نیلی : به رنگ نیل ، کبود رنگ
پراکند : پخش کرد
گوناگون : مختلف
غوک : قورباغه
برکه : آبگیر تالاب
بگذار : اجازه بده
منظره : چشم انداز
انبوه : بسیار زیاد
زینت : زیور
گلگون : سرخ رنگ
تاب نیاورد : تحمل نکرد . طاقت نیاورد
سراغ : پی چیزی رفتن
ارغوانی : به رنگ ارغوان ، بنفش
جلا : درخشندگی و شفافیت
مهاجر : کوچ کننده ، مهاجرت کننده
سطح : قسمت هموار و خارجی اجسام
قشر : پوست
براق : درخشان ، درخشنده
خود نمایی : خود را جلو دیگران خوب نشان دادن
چیره دست : ماهر ، زبر دست
لذت : خوشی
شگفت انگیز : تعجب آور ، حیرت اور
معنی واژه ها به ترتیب سطرها : درس ۲
اوایل: جمع اول، آغاز
لطیف : نرم و نازک
دل نشین: خوشایند
دور و دراز: زمانی بسیار طولانی از گذشته
نخستین: اولین
از نو: دوباره
به سر برده اند: گذرانده اند، به جا آورده اند.
راه و رسم: روش، شیوه
آسودگی: آرام و راحت بودن
کمیاب: نایاب، نادر
به ناچار: از روی اجبار
معتدل تر: جایی که آب و هوای نه سرد و نه گرم دارد.
جنب و جوش: فعالیت بسیار ، هیجان
معلوم: مشخص، آشکار
تغییرات: دگرگونی ها
قرقی: نوعی پرنده شکاری از دسته ی بازها
کوچ: مهاجرت، از جایی به جایی رفتن
ناگهان: دور از انتظار و بی خبر
می ربایند: دزدیدن، جذب کردن
پی در پی: پیاپی و پشت سرهم
شگفتی: تعجب، حیرت
سپری شدن: به پایان رسیدن ، به اتمام رسیدن، کامل شدن
پیمودن: طی کردن راه
پیشین : گذشته، قبلی، جمع پیشینیان
راه یابی: راه یافتن
نهاده است: قرار داده است
معنی واژه ها به ترتیب سطرها : درس ۳
آسیاب: دستگاهی برای خرد کردن گندم، جو و دانه های دیگر
قهوه خانه: جایی که قهوه و چای دم کنند و بنوشند
می لنگید: لنگان لنگان راه می رفت
بار گندم: کیسه های گندم که بر پشت الاغ بود.
نشانی: علامت
خشمگین: عصبانی
حاکم : والی ، داور ، قاضی (در این درس همان قاضی است)
کمی اندیشیدم: کمی فکر کردم
رد پا: اثر پا
گود: عمیق، ژرف
حدس زدم: گمان کردم، پنداشتم، فکرکردم
کور: نابینا
معذرت خواست: عذر خواست، پوزش طلبید
معنی واژه ها به ترتیب بیت ها: درس ۳ بخوان و حفظ کن
زاغک: زاغ کوچک – کلاغ سیاه
قالب: واحدی برای قطعات بریده ی معین
پرفریب: سخت مکار، سخت حیله گر
حیلت ساز: حیله باز، مکار، فریبنده
آواز: صدا، بانگ، آهنگ، نغمه
به به: کلمه ای برای تحسین و تمجید
خوش آواز: خوش صدا، خوش نغمه
خوش خوان: خوش آواز
قار قار: صدای کلاغ به هنگام آواز خواندن
طعمه: خوراک، خوردنی
روبهک: بچه روباه، روباه کوچک
جست: جهش، عمل جهیدن از ارتفاع و بلندی چیزی مانند دیوار
معنی واژه ها به ترتیب سطرها : درس چهارم : ارزش علم
حکیمی: دانشمندی
قصد: اراده کردن، تصمیم
برافراشته: افراشته شده، بالا برده
ناخدا: کشتیبان، کسی که کشتی را می راند
هرچه کرد: هرچه سعی و تلاش کرد
پاسخ: جواب
آماده: فراهم
سرگرم: مشغول
شهرت: معروفیت، ناموری
نیک نامی: خوش نامی
دانا: عالم، آگاه، با معرفت
معنی واژه ها به ترتیب سطرها: درس ۵
ثروتمند: دارا، توانگر
شیرین زبان: شیرین گفتار، شیرین بیان، شیرین سخن
غلام: بنده، نوکر
سوغاتی: ره آورد، ارمغان، هدیه
گران بها: نفیس، باارزش، قیمتی
ارمغان: هدیه
خطه: پاره ای از زمین، شهر بزرگ، ناحیه، کشور
مشتاق: آرزومند، مایل، راغب
قضا: تقدیر، سرنوشت
حبس: زندانی کردن، بازداشتن، زندان
هم زبان: هم صحبت، کسانی که با یک زبان حرف می زنند
دلتنگ: پریشان، غمگین
قول داد: وعده داد، مقرر گردید
پیغام: خبر، پیام، مژده
بازگو کند: بیان کند
صحنه: منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نشان می دهد.
شگفت زده: متعجب
دلش برای آن سوخت: کنایه از ناراحت شد
گفت خام: سخن ناپخته. بی تجربه
تجارت: بازرگانی کردن، داد و ستد
شادکام: خوشحال، کامروا، کامران
کنیزک: دخترک یا زنی که برده باشد
نشان: سهم، نصیب
کو: کجاست
خواجه: سرور، بزرگ، پول دار
همتا: نظیر، مانند، معادل، مساوی
زهره: کیسه ی صفرا
زهره اش برید: بسیار ترسید
دلداری دهد: تسلی دهد، غم خواری کند
از دست رفته است: کنایه از مرده است
زاری: گریه ی سوزناک
معنی واژه ها: درس ۵ بخوان و بیندیش
گنبد کبود: آسمان کبود
کولش: شانه ی او
دنگ: صدایی که از برخورد با میله ها بلند میشود
مامور : مسول انجام کاری
ماجرا: داستان، اتفاق
توی: داخل
معنی واژه ها: درس ۵ مثل
خدمتکار: آن که در خانه ی کسی کار کند
دستمزد: حقوق
علت: دلیل، سبب
قافله: کاروان
نفر: در این درس واحد شمارش شتر است
راس: در این درس واحد شمارش چهارپایان است
قاطر: حیوانی است که از ترکیب اسب و خر به وجود می آید
بی علت: بدون دلیل
بی حکمت : بدون دلیل خردمندانه
آرش کمان گیر معنی واژه ها: درس ۶
نبرد: جنگ
نگرانی: تشویش، دلواپسی
توران: سرزمین تور، نژادی ایرانی در منطقه ی آسیای میانه
افراسیاب: نام یکی از پادشاهان کهن در سرزمین توران که مدت ها با ایران جنگ و دشمنی
داشت.
رود جیحون: نام یکی از رودهای معروف است.
پایداری: ایستادگی، پافشاری
اندوهگین: ناراحت، غمگین
بردباری: صبر، شکیبایی
سرانجام: عاقبت، پایان
تصمیم: اراده، قصد
آشتی: دوستی، صلح
تورانیان: کسانی که در زمین توران زندگی می کنند.
پیشنهاد: نظر، رای، طرح
خاور: مشرق ، مقابل باختر (غرب)
تحقیر: خوار شمردن، کوچک شمردن
سامان می دهد: نظم می دهد، رواج می دهد
پولادین: ساخته شده از پولاد، بسیار محکم، نیرومند
ماهر: استاد و چیره دست در کار
بی تابی: بی قراری، بدون صبر و قرار
قامتی رشید: راست قامت
نقص: کمی،عیب، کاستی، مقابل فضل و کمال
زمزمه: ترنم کردن، نغمه، آوازی که به آهستگی خوانده می شود.
تیز بال: تند پر، تیز پر، تیز پرواز
نیم روز: وسط روز، میان روز
تناورتر: تنومندترین، قوی جثه ترین
معنی واژه ها به ترتیب بیت ها: درس ۶ شعر باران
گُهر: مخفف گوهر، مروارید، دانه های جواهر، اما در این درس قطره های به گوهر تشبیه شده
است.
بام: پوشش بالایی ساختمان، پشت بام
دیرین: کهنه، قدیمی
چست: چالاک، چابک، تند و سریع
وزنده: ورزان
نهانی: پنهانی، سری
بران: دارای خاصیت یا توانایی بریدن، تیز
تندر: رعد، آسمان غرش، صدایی که هنگام رعد و برق به گوش می رسد.
غران: در حال غریدن، فریاد کنان، غرش کنان
گریزان: در حال فرار، گریزنده، شتابان
وارونه: برعکس، سرنگون
گوارا: خوب و لذت بخش
بَه: کلمه ای که برای شادی و خوشامد از چیزی استفاده می شود.
گوهر فشانی: گوهر فشاندن
خواه…خواه: بیان دو حالت مساوی، بیان برابری دو یا چند چیز
تیره: تاریک،سیاه
روشن: درخشان ، تابان ، واضح
معنی واژه ها به ترتیب سطرها: مهمان شهر ما درس ۷
حضور: حاضرشدن ،وجود، ظهور
استقبال: به پیشواز کسی رفتن، پیشواز
نشاط: شادمانی، خوشی، شوق
تپش: ضربان، بی قراری
رُخسار: روی، چهره
هین: آگاه باش، بدان
نگار: در این درس رهبر انقلاب، اما در لغت به معنی محبوب، یار
لحظه شماری: انتظار کشیدن ، پیوسته منتظر کسی بودن
بلاخره: سرانجام، عاقبت
هیجان زده: دچار حالات عاطفی شده
انبوه: بسیار، فراوان، زیاد
جنبش: حرکت، تکان، لرزش
خیره: متعجب، شگفت زده، متحیر
غوغا: مردم بسیار و در هم آمیخته، جار و جنجال زیاد
مشتاق: دارای شوق، آرزومند
همهمه: شلوغی و بی نظمی
مرتب: منظم، با ترتیب
مسولان: جمع مسول، ماموران، افرادی که وظیفه ی انجام کاری را دارند.
محور: خطی مستقیم که جسمی به دور آن می گردد.
معنی واژه ها: درس ۷. بخوان و بیندیش
نفوذ کند: راه یابد، چیره شود
مشام: بینی
دلهره: اضطراب، نگرانی
حیف: افسوس، دریغ
مرخصی: اجازه، رهایی، آزادی پس از انجام کار
سردرگم: سرگردان، متحیر
طعنه: سرزنش کردن، بدگویی
آهای: حرف ندا که برای صدا کردن افراد به کار می رود
اعتنا: توجه داشتن
ضخامت: محکم و ستبر
تحسین آمیز: آفرین گفتن، نیک شمردن، تعریف و تمجید
شکفته: باز شده، خندان شده
واقعا: به درستی، در حقیقت
جبهه: خط خارجی که سربازان مشغول جنگ در مقابل دشمن تشکیل دهند.
امان: در پناه بودن، ایمن بودن
دلم می گیرد: من ناراحت و غمگین می شوم
درس 11 ● معنی واژه ها به ترتیب سطرها ●
اطفال: جمع طفل، خردسالان، بچه ها، کودکان
کنجکاو: کاوش کننده، جست و جو کننده
فعال: پرکار، کوشا، جمع فعل، کارها، رفتارها
تصویر: شکل، عکس
افکار: جمع فکر، اندیشه ها
منقل: ظرفی که در آن ذغال یا هیزم می ریزند و آتش روشن می کنند.
دایر شدن: ایجاد شدن، تشکیل شدن
گرداگرد: اطراف، پیرامون
حرفه: پیشه، کار
طاق مسجد: سقف مسجد
قفقاز: سرزمینی در غرب دریای خزر
اداره می کرد: کارگردانی می کرد، می گرداند
رونق: ر واج
طبع: ذات، سرشت
پُر شور: پر حرارت
جویا: جست و جو کننده
راضی: خشنود، قانع
بهره: فایده، کمک
آموزگار: معلم، دبیر
اجتماع: گروه، گردهم امدن، جمعی از دسته های انسانی
فعالیت: کوشش
میهن: وطن، کشور
اقامت گزیدم : در جایی ساکن شدم
ذوق: نشاط، خوشی، علاقه و استعداد برای یادگیری
قریحه: طبع، ذوق
عاجز: ناتوان، ضعیف
اختراع: پدید اوردن، درست کردن، ایجاد کردن
ابداع: نوآوری، ایجاد کردن، چیزی نو پدید آوردن
مقصود: مراد ، نیت
اعتماد: اطمینان
پشتکار: همت و جدیت
اراده: خواست، میل، تصمیم
بردباری: صبر و شکیبایی
معنی واژه ها به ترتیب بیت ها: بخوان و حفظ کن. همای رحمت
هُما: پرنده ای که نشانه ی خوشبختی است.
رحمت: مهربانی، بخشایش
آیت: نشانه، علامت
ماسّوا: موجودات جهان، به غیر از خدا
مسکین: بینوا، بیچاره
نگین: تکه جواهر زیبایی که در وسط انگشتر قرار می گیرد.
کَرَم: بخشش
قاتل: کسی که دیگری را می کُشد.
مُدارا: با مهربانی رفتار کردن
ابوالعجایب: باعث شگفتگی ها، شگفت انگیز
عَلَم کند: معروف کند، مشهور سازد، برپا کند
معنی کلمات درس به درس فارسی چهارم ابتدایی